In عَطش

گاهی اُوقات هَم هست که ، گوشه ای از خانه ات گیر می کُنی . . . !

In عَطش

گاهی اُوقات هَم هست که ، گوشه ای از خانه ات گیر می کُنی . . . !

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته امام باقر» ثبت شده است

آخرین بودی
راه عـابـران کـوچـه هـای عـرض تسـلیت بـه خـانه تـو خـتم میـشد . . .
آخـَر
آخریـن بازمـانـده بـودی
دو سـال بیـشتر نـداشتـی،
کـه هـر آنـچه را کـه عمـه سـادات دیـد را از دیـده گـذرانـدی،
مثـلا ایـنکه : سـری بـه نیـزه بلـند اسـت در بـرابـر زینـب . . . خـدا کنـد . . .
چـه کشیـدی . . . !؟
حتمـا ایـن نالـه را هـم شنیـدی
مادری

کـنار قـتله گـه زمـزمه مـی کـرد
غریـب مـادر حـُسـیـن . . .
خدا می داند ،
چـه کشیـدی . . . !؟

گذشـت و گذشـت و گذشـت . . .
آنـگاه کـه غـم هـا در دل داشـتی؛بـاب علـوم را شکـافـتی! . . .

 


. . . . . . . . . . . . . .

پ ن پ : یه آرزو مونده تو سینـــه ، اللّهمَّ اُرزُقنا مَدیـــنه