In عَطش

گاهی اُوقات هَم هست که ، گوشه ای از خانه ات گیر می کُنی . . . !

In عَطش

گاهی اُوقات هَم هست که ، گوشه ای از خانه ات گیر می کُنی . . . !

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

حرف اول

شب جُمعه ست 

نثار دل مرحوم خُودم ،

می روم از سر بازارچه خُرما بخرم ...

#مجتبی_سپید

* حرف دوم

پیامبر اکرم (ص):

ارواح مومنان هر شب جمعه به آسمان دنیا مقابل خانه ها ومنزل های خودمی آیند وبا آواز حزین وگریه فریاد می زنندکه ای اهل من بر من مهربانی کنید .

* حرف سوم

یک استادی داشتیم می گفت :

صبح ها که دکمه های لباسم را می بندم ، به این فکر می کنم که چه کسی آنها را باز خواهد کرد!؟

خودم یا مرده شور!؟

دنیا همین قدر غیر قابل پیش بینی و پست است ...

* حرف چهارم

درب غسال خانه شاید تنها بابی باشد که برای #شهید باز نشود !

* حرف پنجم

فکر کردن به مرگ خیلی خوبه ، آدمو می شونه سرجاش ، چقدر خوبه که اعلامیه ترحیم ت رو بزنی سینه دیوار اتاقت ...

یخورده هم واسه خودت گریه کنی .

به یاد اونایی که دستشون از دنیا کوتاهه ،

به یاد اونایی که حتی یک فاتحه نصف و نیمه زندگی اونورشون رو زیر و رو می کنه ،

به یاد بد وارث ها ،

به یاد فراموش شده ها ،

به یاد مادر ها ،

به یاد مادر خانم های گلی که منتظر دومادشون نموندند ...

فراموش کنیم ، فراموش می شیم .


خلاص