In عَطش

گاهی اُوقات هَم هست که ، گوشه ای از خانه ات گیر می کُنی . . . !

In عَطش

گاهی اُوقات هَم هست که ، گوشه ای از خانه ات گیر می کُنی . . . !

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خاطرات اردوی جهادی» ثبت شده است

اردوی جهادی - محرم پارسال - کرمان - دقیقا منطقه مرزی کرمان (زهکلوت) و سیستان (دلگان)
تو خونه میزبان بودیم
خونه ها همه کپر و از ساقه های خرما درست شده بود
ی چیزی که اونجا زیاد بود مگس بود
عمق دید آدم تار می شد!:دی
یکی از شبا وقتی برای استراحت و خواب آماده می شدیم
خمیازه ای کشیدیم
ناگهان یک مگس تپل رفت تو دهنمون s23.gif
دقیقا تو حلقم گیر کرده بود
هر چی هم سرفه می کردیم که بیاد بیرون ، جا خوش کرده بود و فرو می رفت
دیگه نا امید شدیم
تا اینکه ویز ویز مگس خانم رو تو روده ها و معده حس می کردیم
ی چیزی مثل ویبره s23.gif
هیچی گذشت تا وقتای سحر بود
از کپر زدیم بیرون و تمام محتویات رو s3.gif

...