- ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۵:۴۳
- ۱ نظر
در بــزم عزاے تو هر که غیـرتشـــ بیشتر
سوختـــ ـہ تر،محــزون تر؛
و پسرت مهد ـے ابوالغیرهــــ. . .!
درمکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند.
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.
درمکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم.
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست.
آن که فهمید:
آقا سوسوله را آوردند.
شنیدم توی محل شهید آوردن. عادی بود. عادتمون شده، هزارتا هزارتا بیارن و ببرن. ککمونم نمی گزه. انگار نه انگار.
ولی این یکی با بقیه فرق داشت. نه یک کم، که خیلی.
از اسمش بگیر برو تا ...
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم
بعد از مرگم انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید
به پزشکان قانونی بگویید روح مرا کالبد شکافی کنند من به آن مشکوکم
ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند
عبور هر گونه کابل برق تلفن لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی گورستان را تماشا کنم
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذراید شاید آن جا هم نیاز باشد
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغات نچسبانند
روی تابوت و کفن من بنویسید : این عاقبت کسی است که ز گهواره تا گور دانش بجست
دوست ندارم مردم قبرم را لگد مال کنند در چمنزار خاکم کنید
کسانی که زیر تابوت مرامی گیرند باید هم قد باشند
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید
گواهینامه رانندگیم را یه یک آدم مستحق بدهید ثواب دارد
در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند
از اینکه نمی توانم در مجلس ختم خودم حضور یابم قبلا پوزش می خواهم.